با کبوترهایِ ایوان تو هم قد نیستم
عاشق پروازم اما من در این حد نیستم
در جوار پنجره فولاد حالم خوب شد
هر کجا غیر از حرم باشم، فقط «بد نیستم»
حاجتم را می دهی حتما، صبوری می کنم
خسته ام، بی طاقتم، اما مردّد نیستم
ذره ای گندم مرا پابند صحنت می کند
من که محتاج لب ایوان و گنبد نیستم
از خودم می پرسم آیا جز حرم دنیا کجاست؟
من کجای ِعالَمم وقتی که مشهد نیستم؟
این سفر سربه هواتر، این سفر عاشق ترم
حق بده! این بار تنها و مجرد نیستم
موقع برگشتن از مشهد خیالم راحت است
خوب یا بد، هرچه باشم، آنکه آمد نیستم
5 بهمن 95